گاهنگاريهاي مامان

مهد کودک

عزیزم خاله فریبا امروز زنگ زده بود مهد کودک علی قند تو دلم آب شد. من باید بگردم یه مهد کودک توپ برات پیداکنم. قربونت برم خیلی دوسست دارم.... :***********
20 بهمن 1389

ني ني جون سلام

ني ني جون سلام كجايي فرشته من؟ وقتي بهت فكر ميكنم آروم ميشم عزيزم. الان سر كارم مي خوام برم جلسه ولي قبلش گفتم باهات حرف بزنم كه با آرامش برم بشينم تو جلسه... كوچولوي نازم دوستت دارم..... :***********************
19 بهمن 1389

سلام عزيزكم

سلام عزيزكم امروز ۲ بهمن ۱۳۸۹ دلم برات تنگ شده، نمي دونم كي مياي! نمي دونم پسري يا دختري! عزيزم مامان داره برات پيغام ميفرسته... هر جا هستي بدو بيا... دوستت دارم ني ني ناديده من...
2 بهمن 1389
1